خلاصه داستان:

سیاوش عاشقانه دختر خاله خود پریوش را دوست داشت . ولی پریوش از عشق میترسید تا اینکه بالاخره با عشق اشنا و عاشق سیاوش شد . آنها تصمیم دارند که با هم ازدواج کنند ولی بیماری سیاوش باعث میشود که سیاوش همه چیز را بر هم بزند و از پریوش هم میخواهد او را فراموش کند .ولی این کار از دل عاشق بر نمیاید وقتی پریوش میفهمد که سیاوش به سرطان مبتلاست به سیاوش پیشنهاد میکند تا هر وقت که او زنده است با هم ازدواج کنند ولی سیاوش حاضر نیست چنین کاری در حق عشق خود کند . پریوش خواستگار فراوانی دارد با اصرار خانواده با یکی از آنان نامزد میشود ،ولی……………….